سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان و خود ارضائی

بسم الله الرحمن الرحیم

جوان و نیاز جنسی

انسان موجودی می باشد متشکل از نیاز های گوناگون، که بایستی برای ادامه حیات خود به آن ها رسیدگی بنماید. چراکه در غیر این صورت حیات خود را به خطر می اندازد.

یکی از نیاز های ضروری انسان، نیاز جنسی می باشد که در آستانه بلوغ و بعد از بلوغ ظهور پیدا می کند. و این نیاز به گونه ای می باشد که بر تمامی اعضاء و جوارح و حتی روح و ذهن انسان تاثیر می گذارد.

از این رو رسیدگی به این نیاز بسیار با اهمیت می باشد و البته بایستی بسیار با احتیاط به آن پرداخته شود، چراکه افراط و تفریط در آن موجب خسارت های جبران ناپذیری می گردد.

لذا بایستی بهترین راه را برای ارضاء این نیاز پیدا کرد، تا بتوان آن را کنترل کرده و در راه صحیح از آن استفاده کرد.

ارضاء نیاز جنسی

برای ارضاء این نیاز چند راه در پیش روی ما قرار دارد، که در زیر به آن ها اشاره کرده و توضیحی پیرامون آن می دهیم.

1- ازدواج(شرعی، غیر شرعی)

اولین راه برای ارضاء این نیاز ازدواج می باشد، به معنای اینکه یک زن و یک مرد باهم رابطه جنسی برقرار بکنند.

2- رهبانیت

به معنای این که زن و مرد غریزه جنسی خود را مهار کرده و آن را سرکوب نمایند. و از ارضاء آن جلوگیری نمایند.

3- همجنس گرایی

به معنای این که دوجنس موافق(دو مرد و یا دوزن) به همدیگر مشغول شده و از این طریق به ارضاء این نیاز خود بپردازند.

4- خود ارضائی(استمناء)

خود ارضائی یعنی یک فرد(زن یا مرد) به تنهایی باخود کاری کند که موجب انزال گردد، و در واقع طرف دیگر شخصیتی خیالی است که فرد او را در خیال تصور کرده و یک آمیزش خیالی انجام می دهد.

طبق آنچه بیان شد، ارضاء این نیاز از چهار طریق امکان پذیر می باشد و به علت گستردگی بحث ما تنها در این قسمت به مساله خود ارضائی(استمناء) می پردازیم و در مورد سه مساله دیگر در آینده به بحث می پرازیم.

خود ارضائی(استمناء)

همانگونه که توضیح داده شد، در خود ارضائی پسر و یا دختر، جنس مخالف را در ذهن خود تصور کرده و با او عمل زناشویی انجام می دهند و برای انزال و تحریک جنسی در بیشتر مواقع از دست خود استفاده می نمایند.

ما در این جزوه از دو منظر در مورد خود ارضائی به بحث می پردازیم:

الف) ازجهت اسلامی

ب) از جهت علمی

اسلام و خود ارضائی

طبق آنچه که از آیات و روایات به ما رسیده است، استمناء از گناهان کبیره می باشد و همه علما به اتفاق قائل به حرمت آن می باشند. و در این قسمت ما تعدادی از این آیات و روایات را نقل می نماییم.

سُئِلَ الصَّادِقُ(ع) عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ إِثْمٌ عَظِیمٌ قَدْ نَهَى اللَّهُ عَنْهُ فِی کِتَابِهِ وَ فَاعِلُهُ کَنَاکِحِ نَفْسِهِ وَ لَوْ عَلِمْتَ بِمَا یَفْعَلُهُ مَا أَکَلْتَ مَعَهُ فَقَالَ السَّائِلُ فَبَیِّنْ لِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ فِیهِ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ وَ هُوَ مِمَّا وَرَاءَ ذَلِکَ.(1)

از حضرت صادق(ع) از حکم استمناء می پرسند، آن حضرت می فرماید:

گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرموده است و استمناء کننده مثل این است که به خودش نکاح کرده و اگر کسی را که چنین کاری می کند، بشناسم با او همخوراک نخواهم شد.

راوی حدیث می پرسد: از کجای قرآن حکم آن فهمیده می شود؟

حضرت فرمودند از آیه"هرکس با غیر از همسر و کنیزش شهوتش را دفع کند، ایشان تجاوز کارانند"(مومنون،5)

و در دسته ای دیگر از روایات فردی که استمناء می کند وعده عذاب او همان وعده عذاب فردی است که با او لواط شده است.

عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ النَّاتِفُ شَیْبَهُ وَ النَّاکِحُ نَفْسَهُ وَ الْمَنْکُوحُ فِی دُبُرِهِ.(2)

سه دسته اند که خداوند با ایشان سخن نمی گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی نگرد و پاکشان نفرموده و برایشان عذاب دردناک است:

کسی که موی سفیدش را بکند(تا نمایش دهد جوان است) و کسی که به وسیله عضو خودش شهوتش را خارج کند و کسی که با او لواط کرده شود.

و در دسته ای دیگر از روایات فردی که استمناء می کند، ملعون خوانده شده است.

قَالَ النَّبِیُّ(ص) نَاکِحُ الْکَفِّ مَلْعُونٌ(3)

با توجه به اینکه تمام افراد برای ورود به بهشت نیازمندِ شفاعت اهل بیت هستند، و لعن توسط اهل بیت با شفاعت سازگار نیست، لذا فردی که استمناء می کند در صورت عدم توبه عاقبت دردناکی را تجربه خواهد کرد.

و در دسته ای دیگر از روایات، استمناء فاحشه خوانده شده است.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْخَضْخَضَةِ فَقَالَ هِیَ مِنَ الْفَوَاحِشِ.(4)

علامه طباطبایی در تفسیر خود ذیل آیه 135 سوره مبارکه آل عمران در مورد معنای فاحشه می گوید:

کلمه" فاحشة" به معناى هر عملى است که متضمن فحش یعنى زشتى باشد، ولى بیشتر در زنا استعمال مىشود.

و از دیگر روی خداوند اعراض از فاحشه را از صفات افراد با ایمان می داند و می فرماید:

وَ الَّذِینَ یجَْتَنِبُونَ کَبَئرَِ الْاثمِْ وَ الْفَوَاحِش.(شوری، 37)

همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مىورزند.

لذا با توجه به این گونه از آیات و روایات هیچ گونه جای شک و شبهه ای در حرمت استمناء باقی نمی ماند.

علم و خود ارضائی

پزشکان و روانشناسان در مورد خود ارضائی تحقیقات خوبی انجام داده اند، و پرده از چهره واقعی آن برداشته اند.

شاید در نگاه اول ، استمناء مفید بنظر برسد و راه مناسبی برای ارضاء جنسی جوانان قبل از ازدواج باشد ولی تحقیقات نشان می دهد که استمناء عوارض جدی ای را به دنبال داشته که عوارض آن در مواردی تا آخر عمر گریبان گیر فرد خواهد بود.

ما در این بخش تعدادی از آن عوارض را بیان می داریم تا شاید از این طریق کمکی هرچند ناچیز به جوانان کرده باشیم.

مسیر عصبی یک تحریک جنسی تا انزال

برای درک مضرات استمناء ابتدا مسیر عصبی یک تحریک جنسی تا انزال را طی عمل نزدیکی بطور ساده مرور میکنیم. ابتدا نعوظ با تحریکات دو مسیر (یکی مسیر رفلکسی (reflex genic) که ناشی ازتحریک حس پنجگانه بخصوص لامسه و بینائی , و دیگری مسیر ذهنی (psychogenic) که ناشی از تحریکات ذهنی است) صورت می گیرد.

از طریق این دو مسیر مراکز نخاعی و فوق نخاعی (supra spinal) و سیستم عصبی مرکزی و هیپوتالاموس , ابتدا منجر به بروز نعوظ و سپس ادامه و استمرار تحریکات مراکز جنسی مغز، شدت تحریکات به حدی بالا میرود که به حد آستانه ارضای جنسی فرد برسد و عمل انزال صورت گیرد .

این مسیر طبیعی تا انزال، با عمل نزدیکی میتواند رخ دهد و یا طی مرحله REM خواب (rapid eye movement) انجام شود.(خواب شامل چندین مرحله سطحی تا عمقی میباشد. در یکی از این مراحل، حرکت سریع کره چشم وجود دارد که به این مرحله REM گقته میشود).

در این مرحله در افراد سالم نعوظ آلت تناسلی ایجاد شده و خواب دیدن و رویا نیز رخ میدهد. طی نعوظ ممکن است همراه با تحریکات جنسی ناشی از رویای شبانه، میزان تحریکات به حد آستانه انزال رسیده و منجر به ارضای جنسی و انزال طبیعی گردد (محتلم شدن یا جنابت ).

آنچه توضیح داده شد مسیر طبیعی ارضای جنسی و انزال بود ولی طی عمل استمناء مسیر تحریکات رفلکسی ناشی از حس های پنج گانه، بجای حس لمس تمامی بدن، محدود به حس لمس موضعی ناحیه محدودی از آلت تناسلی میباشد. همچنین تحریک سایر احساس مانند بینائی، شنوائی و حتی بویائی که طی عمل نزدیکی اهمیت دارد در حد صفر خواهد بود.

لذا جهت رسیدن به آستانه ارضای جنسی، لازم است مسیر ذهنی (psychogenic) جبران کمبود تحریکات مسیر رفلکسی و حسی را بنماید، لذا با فشار ذهنی و عصبی مضاعف، مغز مسیر را به سمت رسیدن به حد آستانه انزال طی میکند. که این فشار مضاعف میتواند با تکرار، عوارض عصبی ببار آورد. و همچنین بتدریج مرکز عصبی تحریکات جنسی با کاهش آستانه ارضای جنسی وانزال، سعی در جبران این کمبود تحریکات حسی را خواهد کرد تا مغز فشار کمتری را متحمل گردد.

و در نتیجه با کاهش آستانه ارضای جنسی بتدریج فرد مبتلا به زود انزالی (premature ejaculation) خواهد شد. که عارضه شایع ناشی از استمناء میباشد. بدین معنی که زمانی که فرد تحت تاثیر تحریکات اندک جنسی قرار میگیرد حتی زمانی که تصمیم به عمل نزدیکی میگیرد، مسیرهای عصبی مرکزی جنسی فعال شده و با سرعت بیشتر، مدت زمان کمتر و با تحریکات جنسی کمتر و با توجه به کاهش آستانه انزال، در مدت زمانی کمتری فرد را به مرحله انزال و ارضای جنسی میرساند.

ضعف جنسی و ذهنی

در دفع شهوت طبیعی، انسان احتیاجی ندارد که از قوای تخیلی و مغزی خود استفاده کند. در صورتی که در استمناء مجبور است صحنه های خاصی را در فکر خود مجسم کند تا دفع شهوت شود و همین تجسم ها است که قوای فکری و ذهنی را آنچنان فرسوده می کند که در مدت کوتاهی به کلی از کار می افتند و انسان مبتلا به چنین عادت شومی به فراموشکاری و کند ذهنی مبتلا می شود.(5)

همچنین ساموئل اون ویر در بخش 9 کتاب خود با عنوان "ازدواج موفق" اینطور می نویسد که:

تصورات جنسی و تخیلات شهوانی سبب ایجاد ضعف جنسی و ذهنی می شوند. شاید در نگاه اول اینگونه افراد نرمال به نظر برسند و مانند افراد عادی تحریک پذیر باشند، اما زمانی که می خواهند با طرف مقابل ارتباط برقرا کنند و خواسته های او را براورده سازند، به سرعت ارضاء می شوند، آلت تناسلی به حالت اولیه باز می گردد، در بدترین حالت ممکن قرار می گیرند، و دچار ناامیدی و افسردگی می شوند. آنها در توهمات جنسی خودشان را غرق کرده اند که این توهمات هیچ ارتباط و یا شباهتی به دنیای واقعی ندارند. به همین دلیل هنگامیکه در شرایط طبیعی قرار می گیرند، نمی توانند از خود واکنش مناسب نشان داده و شکست می خورند.

جنون و دیوانگی

دکتر اسـپایـتک متخصص برجسته کالبد شناسی امریکایی و رئـیس جامعه عصب شناختی نیـویورک در کـتـاب خـود بـا عنوان "انرژی خالق" اظهار میدارد کـه:

جنـون هـای متفاوتی بـه واسـطه ی خـود ارضایی و آزار و اذیت های جنسی پدید خـواهد آمـد، چراکه مایـع مـغزی ابتـدا سـرشـار از لسیـتـین است و سپس بـواسطه انـزال غیـرمترقبه، از لسیتین خالی می شود. به همین دلیل ارگان ها بـه جـای آن باید از سایر بافت ها و اعصاب موجود در مغز استفاده کنند.

ساموئل اون ویر، فیلسوف، انسان شناس، و محقق امور جنسی و روانشناس بخش مطالعات جنسی، در کتاب خود با عنوان "یادگیری علوم فردی" تصریح می دارد که:

در خصوص افرادی که به شخصه استمناء می کنند، به راحتی می توان گفت که چه ایرادی می تواند بوجود آید. زمانی که آنها خود ارضایی می کنند، در حال ارتکاب به جرم در برابر طبیعت هستند. وقتی انزال به واسطه خود ارضایی پدید می آید، حرکات کرم وار جذب ایجاد می شوند که این حرکات برای هر مردی کاملاً قابل درک و تشخیص است و به واسطه ی تاثیر خالی بودن کیسه های منی، این کیسه ها سعی می کنند تا خود را پر کنند و به همین دلیل هوای مرطوب از طریق آلت تناسلی مرد با همان حرکات کرمی شکل، جذب می شود. این سیگنال ها به مغز فرستاده می شوند، به همین دلیل مایع مغزی زیادی در این میان از بین می رود، و در نتیجه فرد از نظر ذهنی خسته می شود. بد نیست بدانید که تعداد بیشماری از مردها به دلیل عمل منفور خودارضایی دیوانه شده اند.

ضعف بینایی و از کار افتادن حس شنوایی

از دیگر عوارض خود ارضائی، ضعف بینایی و شنوایی می باشد. چراکه این کار فشار زیادی به چشم و گوش وارد ساخته و آن ها را فرسوده می سازد.

مبتلایان و خصوصا آن هایی که از لحاظ جسمانی ضعیف بوده اند غالبا پرده مانندی جلو چشم خود می بینند که به شدت آنها را ناراحت می کند و وقتی چشم های خود را می بندند نیز ناراحتند و در صورت ادامه پیدا کردن این ناراحتی چشم شان سیاهی رفته و دچار سرگیجه می شوند و به زمین می افتند. همچنین به طور مداوم صدای ناهنجاری در گوش خود احساس می کنند. (6)

خلاصه پیامدهای خودارضایی

1- مرحله مشکل ساز (Problematic)

در افرادی که مدتی است گرفتار خودارضایی بیمارگونه و به شکل اعتیاد شده اند(روزانه بیش از ?تا ?بار):

الف. خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)

ب. عدم تمرکز حواس (Lack of concentration)

ج. ضعف حافظه (Poor memory)

د. استرس و اضطراب (Stress/Anxiety)

2- مرحله گرفتاری شدید (Severe)

بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلای وی یا مدت آن بیش از مرحله اول است و فرد حتی در روز ? تا ? بار استمناء می کند و در نتیجه عوارض شدیدتری ظاهر شده است:

الف. خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)

ب. نوسان خلق یا تغییرات سریع خلقی (Mood swings)

ج. حساسیت بیش از حد و زودرنجی ( Irritability)

د. کمردرد (Lower back pain)

ه. نازک شدن موها (Thinning hair)

و. ناتوانی جنسی زودرس در جوانی (Youth impotence)

ز. بیخوابی یا بدخوابی و مشکلات مشابه (Insomnia/Sleep problem)

3- مرحله گرفتاری بسیار شدید یا حالت اعتیاد (Addictive)

بروز علایم زیر در فرد گرفتار، نشان دهنده آن است که شدت ابتلای وی یا مدت آن بیش از مرحله دوم است و فرد حتی در روز ? بار استمناء می کند و در نتیجه عوارض بسیار شدیدتری ظاهر شده است:

الف. خستگی و کوفتگی (Fatigues/Tiredness)

ب. ریزش شدید موها (Severe hair loss)

ج. تارشدن دید چشمها (Blurred vision)

د. وز وز گوش (Buzzing in the ears)

ه. انزال زودرس و غیرارادی یا خروج منی به صورت قطره قطره ( prematurely Ejaculation)

و. درد کشاله ران و ناحیه تناسلی (Groin/Testicular pain)

ز. دردهای قولنجی در ناحیه لگن و استخوان دنبالچه ( the pelvic cavity or tail bone Pain or cramps in).

?

سخن آخر

متاسفانه عده ای از نام و رسم خود استفاده کرده و جوانان را به سوی خود ارضائی هدایت می نمایند، و حتی ادعا می کنند که این عمل بدون ضرر بود و در مواردی هم نوعی درمان محسوب می گردد.

به عنوان مثال بیان می دارند افرادی که دچار زود انزالی هستند، برای جلوگیری از انزال زودرس در زمان آمیزش جنسی بهتر است قبل آمیزش، استمناء بکنند تا در هنگام آمیزش انزال دیرتر انجام گردد.

در حالی که انزال زودرس از عوارض خود ارضائی می باشد، و حال چگونه می توان از علت بیماری برای درمان بیماری استفاده کرد؟

و تنها در مورد این گونه افراد می توان به این آیه شریفه اشاره داشت:

إِنَّ الَّذِینَ یحُِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ(نور، 19)

کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است.

کینسی، مستر و جانسون که به عنوان پایه گذاران مطالعات جنسی نوین شناخته می شوند بر این عقیده اند که یک جوان می تواند چندین مرتبه در طول روز خود ارضایی کند چراکه علم پزشکی هیچ گونه تاثیر جانبی خطرناکی را پیدا نکرده که مربوط به خودارضایی باشد. آنها بر این باورند که اهمیت خود ارضایی به ویژه در زمان بلوغ که خصوصیات های زنانه و مردانه در افراد بروز می کند از اهمیت بیشتری برخوردار می شود و به همان اندازه که در مردها اهمیت دارد برای خانم ها نیز مهم است.

منابع و مآخذ

1-وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، 1409ه.ق، جلد28، صفحه365، حدیث 34978

2- وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، 1409ه.ق، جلد2، صفحه131، حدیث 1709

3- مستدرک الوسائل، جلد14، صفحه 356، حدیث 16948، موسسه آل البیت، 1408ه.ق

4- وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، 1409ه.ق، جلد20، صفحه353، حدیث 25808

5- جوانان چرا، راهکار های مبارزه با برخی از مشکلات جوانان، مصطفی زمانی، انتشارات پیام اسلام، چاپ دوم 1379، صفحه72

6- جوانان چرا، راهکار های مبارزه با برخی از مشکلات جوانان، مصطفی زمانی، انتشارات پیام اسلام، چاپ دوم 1379، صفحه73

7- دیگر منابع استفاده شده

www.drhaghighat.com

www.salamatnews.com

www.mardoman.net

www.pezeshkan.org

تذکر:

استفاده از وب سایت هایی که نامشان آورده شد، دلیل بر تایید تمامی مطالب آنها نیست.


انسان و موسیقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه

ظهور موسیقی به هزاران سال قبل باز می گردد، و شاید نتوان زمان دقیقی در کتب تاریخ برای آن پیدا کرد. ولی آنچه که واضح می باشد این مساله است که موسیقی در طول سال ها رشد چشم گیری کرد و آلات متعددی هم برای ساخت آن توسط بشر تهیه شد.

البته با استفاده از روایات اسلامی می توان زمان پیدایش آلات موسیقی را به زمان آدم(ع) برگرداند، در آنجا که امام صادق(ع) می فرمایند:

لَمَّا مَاتَ آدَمُ(ع) وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ فَاجْتَمَعَا فِی الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِیسُ وَ قَابِیلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِیَ شَمَاتَةً بِآدَمَ(ع) فَکُلُّ مَا کَانَ فِی الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِی یَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاکَ.(1)

زمانی که حضرت آدم(ع) فوت کرد، ابلیس و قابیل خوشحال شدند و یکجا جمع شده و با آلات موسیقی به شادی پرداختند. و هرآنچه که از موسیقی با آن آلات در زمین وجود دارد که موجب لذت انسان می شود از جنس همان موسیقیِ شیطان است.

همچنین در روایات اسلامی ابلیس اولین کسی است که به غنا آواز خوانده است، در آنجا که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند:

کان ابلیس اوّلَ من تَغَنّی.(2)

اولین کسی که آواز (حرام) خواند، ابلیس بود.

رشد موسیقی به گونه ای بود که خیلی سریع جای خود را در زندگی بشر باز کرد و وارد تمامی شئون زندگی او شد.

و حتی در برهه ای از زمان موسیقی وارد مذاهب و ادیان گشته و نقش مهمی در آئین مذهبی به خود اختصاص داد، تا جایی که امروزه نقش آن در کلیسا به خوبی نمایان است.

ولی آنچه مورد اهمیت است این مطلب است که آیا موسیقی واقعا برای زندگی بشر ضروری و مفید است؟ و آیا می تواند در تعالی بشریت نقشی ایفا کند؟

لذا در این قسمت به این مساله پرداخته و حول آن بحث می کنیم، باشد که مفید واقع گردد.

و قبل از هرچیز تذکر این نکته لازم است که ما هم به موسیقی و هم به آوازخوانی می پردازیم، چراکه به مرور زمان آواز خوانی به موسیقی ملحق و همراه آن شد.

غنا در قرآن

از آن جهت که ما به قرآن و صحت آن اعتقاد داریم و عقیده داریم قرآن تنها راه هدایت را نشان می دهد، لذا ابتدا بحث خود را از سوی قرآن شروع می کنیم .

در قرآن به خود موسیقی اشاره ای نشده است، بلکه به مساله غنا"آواز خوانی مطرب" پرداخته شده است.

غنا عبارت است از صدای انسان در صورتی که با ترجیع و طرب همراه بوده و مناسب مجالس لهو و گناه باشد.(3)

و در این مورد ما به سه دسته از آیات بر می خوریم، که در زیر به آنها اشاره می کنیم.

الف) نهی از شرکت در مجلس غنا

وَ الَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ (فرقان، 72)

در بعضى از روایات که از طرق ائمه اهل بیت(ع) رسیده است " الزُّورَ " به مجلس" غناء" تفسیر شده، همان مجالسى که در آنها خوانندگى لهوى توأم با نواختن آلات موسیقى یا بدون آن انجام مىگیرد. (4)

ب) نهی از خوانندگی به صورت غنا

وَ اجْتَنِبُواْ قَوْلَ الزُّورِ(حج، 30)

و در بعضی از روایات قول زور تفسیر به خوانندگی حرام(غنا) شده است.(5)

ج) نهی از کسب درآمد از راه خوانندگی به صورت غنا

وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْترَِى لَهْوَ الْحَدِیث(لقمان، 6)

این قسمت از آیات در باره مردى نازل شده که کنیز خوانندهاى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مىکرد و او را از یاد خدا غافل مىساخت.

مرحوم" طبرسى" مفسر بزرگ، بعد از ذکر این شان نزول مىگوید:

حدیثى که از پیامبر(ص) در این زمینه نقل شده شان نزول فوق را تایید مىکند، چرا که آن حضرت(ص) فرمود:

لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن، و اثمانهن حرام و قد نزل تصدیق ذلک فى کتاب اللَّه:" وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ ...".

" آموزش دادن کنیزان خواننده، و خرید و فروش آنها حرام است و درآمدى که از این راه به دست مىآید نیز حرام است، گواه این مطلب چیزى است که خداوند در کتابش فرموده: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ ...".(6)

موسیقی در احادیث

همانگونه که در مقدمه متذکر شدیم، شیطان آلات موسیقی و غنا را مورد استفاده و در واقع معرفی قرار داد، از این رو روایات به شدت با آن مبارزه کرده و از پرداختن به آن ها نهی کرده اند.

از آنجا که در قسمت قبل تنها به مساله غنا پرداخته شد، در این بخش به موسیقی می پردازیم تا با توجه به آنچه که در بالا توضح دادیم بحث کامل شود.

روایات موسیقی را از چند جهت مورد تعرض قرار داده اند، و ما در این قسمت آن ها را بررسی می کنیم.

الف) مبارزه با آلات موسیقی و بعثت

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص)

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِی رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ وَ لِأَمْحَقَ الْمَعَازِفَ وَ الْمَزَامِیرَ وَ أُمُورَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَوْثَانَ.(7)

خداوند عزّ و جلّ مرا برای رحمت به جهانیان و نابود ساختن آلات موسیقی و امور جاهلیت و بتها به نبوت مبعوث ساخت.

ب) نهی در استفاده از آلات موسیقی

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)

أَنْهَاکُمْ عَنِ الزَّفْنِ وَ الْمِزْمَارِ وَ عَنِ الْکُوبَاتِ وَ الْکَبَرَاتِ. (8)

شما را از پرداختن به رقص و انواع آلات موسیقی نهی می کنم.

ج) حرمت مطلق استفاده از آلات موسیقی

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)

إِنَّ آلَاتِ الْمَزَامِیرِ شِرَاؤُهَا وَ بَیْعُهَا وَ ثَمَنُهَا وَ التِّجَارَةُ بِهَا حَرَامٌ.(9)

خرید، فروش، درآمد و تجارت با آلات موسیقی حرام است.

د) عقاب استفاده از آلات موسیقی

قال رسول الله(ص)

یُحشر صاحب الطُنبور یوم القیامة أسود الوجه و بیده طُنبور من نار و فوق رأسه سبعون ألف ملک بید کل ملک مقمعة یضربون رأسه و وجهه و یحشر صاحب الغناء من قبره أعمى و أخرس و أبکم و یحشر الزانی مثل ذلک و صاحب المزمار مثل ذلک و صاحب الدف مثل ذلک(10)

در روز قیامت نوازنده طُنبور در حالی که رو سیاه است و در دستش طنبوری از آتش قرار دارد، محشور می شود و بالای سرش هفتاد هزار فرشته که در دست هریک پتکی است، به سر و صورتش می زنند و کسی که با غنا آواز می خواند و زناکار و نوازنده نی و دف از قبرشان کور و لال محشور می شوند.

موسیقی حرام یا حلال؟

آنچه ما تا اینجا بیان کردیم، در ظاهر مطلق موسیقی و ابزار موسیقی را تحریم می کند، ولی از آنجا که بدست آوردن حکم شرعی و فهم باطن احادیث از وظایف مراجع تقلید می باشد، از این جهت از نتیجه گیری خود داری کرده و شما را به مرجع تقلیدتان ارجاع می دهم.

و تنها در این قسمت به بیان فتوای مقام معظم رهبری در این مورد می پردازم. و شایان ذکر است که فتوای ایشان تنها برای مقلدینشان قابل عمل می باشد. فتوا به جواز یا عدم جواز گوش دادن به موسیقی از احکام حکومتی نیست، بلکه حکم شرعی فقهی است و بر هر مکلفی واجب است در اعمالش به فتوای مرجع تقلید خود مراجعه کند. (11)

نظر مقام معظم رهبری در مورد موسیقی:

موسیقی ای که به نظر عرف موسیقی لهوی و مطرب که مناسب با مجالس عیش و نوش است باشد، موسیقی حرام محسوب می شود و فرقی نمی کند که موسیقی کلاسیک باشد یا غیر کلاسیک.(12)

و موسیقی مطرب و لهوی آن است که به سبب ویژگی هایی که دارد انسان را از یاد خداوند متعال و فضائل اخلاقی دور نموده و به سمت بی بند و باری و گناه سوق دهد.(13)

و گاهی شخصیت نوازنده یا کلام همراه آهنگ یا مکان و یا سایر شرایط در اینکه موسیقی تحت عنوان موسیقی مطرب و لهوی حرام یا عنوان حرام دیگر قرار بگیرد موثر است. مانند اینکه بر اثر آن امور، منجر به ترتب فساد شود.(14)

در نتیجه هر موسیقی که به حسب طبیعت خود از نوع موسیقی لهوی باشد، حرام است اعم از اینکه مهیج باشد یا خیر و موجب حزن و اندوه و حالات دیگر در شنونده بشود یا خیر.(15)

و چنانچه موسیقی یا آوازی که با ترجیع و طرب همراه است از لحاظ کیفیت یا مضمون یا حالت خاص شخص نوازنده یا خواننده در خلال نواختن و خواندن از نوع غنا یا موسیقی لهوی مناسب با مجالس لهو و معصیت باشد، گوش کردن به آن حرام است حتی برای کسی که او را به طرب نیندازد و تحریک نکند. (16)

از این رو بکارگیری آلات موسیقی برای نواختن موسیقی غیر لهوی، اگر برای سرود های انقلابی یا دینی و یا برای اجرای برنامه های فرهنگی مفید و برنامه های دیگر با غرض عقلائی مباح باشد، اشکال ندارد به شرط اینکه مستلزم مفاسد دیگری نباشد و همچنین آموختن و یاددان نوازندگی برای امر فوق فی نفسه اشکال ندارد.(17)

و آن دسته از آلات موسیقی که در نظر عرف از آلات مشترک قابل استفاده برای کارهای حلال محسوب می شوند، جایز است بطور غیر لهوی برای مقاصد حلال بکار گرفته شوند ولی آلاتی که عرفا از آلات مخصوص لهو محسوب می شوند جایز نیست مورد استفاده قرار گیرند. (18)

موسیقی و علم امروز

فلاسفه موسیقی را ملحق به ریاضی می دانند ولی دیگران از آنجا که در موسیقی خلاقیت و ذوق سازنده نقش دارد، آن را به عنوان هنر می شناسند. از این رو موسیقی به عنوان یک هنر شناخته شد و سازنده و نوازنده هم به عنوان هنرمند شناخته شدند.

لذا در جوامع برای موسیقی دان ها احترام زیادی قائل هستند و آن ها از طبقه اجتماعی بالایی برخورد ار می باشند.

زمانی هم مساله موسیقی و درمان بیماری ها مطرح گشت و از موسیقی به عنوان غذای روح نام برده شد. و این خود باعث گسترش موسیقی و رغبت بیشتر به سوی آن شد. و موسیقی نقشی اساسی در زندگی افراد به خود اختصاص داد. تا آنجا که حتی در موقع صرف غذا نیز از موسیقی برای بهتر خوردن و آرامش بیشتر استفاده شد.

و البته این امر مخالف دستورات و راهنمایی های رسیده از شریعت بود، و خود باعث شد تا موسیقی به نوعی در مقابل شریعت قرار بگیرد. و هیچگاه این مساله مورد توجه قرار نگرفت که امر و نهی در شریعت بر اساس مصالح و مفاسد می باشد.

اما با پیشرفت علم و تحقیقات انجام شده بر روی موسیقی ناگهان دریچه تازه ای بر روی بشریت گشوده شد. و امروزه ما شاهد سخنان تازه ای از پزشکان و متخصصان می باشیم.

و در این قسمت ما به بیان سخنان این دسته از متخصصان می پردازیم. باشد که کمکی شود به نسل جوان و نو اندیش امروزی.

الف) موسیقی و رابطه آن در بروز بیماری های روانی

در گذشته موسیقی را آرامش بخش و تسکین دهنده می دانستند و برای رفع خستگی به آن پناه می بردند، ولی در این زمان درست عکس آن ثابت شده تا آنجا که به گفته متخصصان اصوات تولید شده توسط آلات موسیقی که در بعضی موارد ملایم و دلنشین به نظر می رسد به جهت زیر و بم فراوان بر اعصاب و روان تاثیر نامطلوب دارد.(19)

و تاثیر موسیقی آنقدر زیاد است که حتی بر روی افراد خواب هم تاثیر منفی خود را می گذارد، و از اینرو شورای ملی پژوهش های کانادا اعلام کرد:

هرگز هنگام خواب رادیو را روشن نگذارید که حتی خیلی آهسته صدای موسیقی پخش کند.(20)

و همانگونه که قبلا بیان شد حتی موسیقی های دلنشین نیز اثرات منفی به جا می گذارند و در این مورد پروفسور آدلر استاد دانشگاه کلمبیا می نویسد:

بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی، شوم ترین آثار را روی سلسله اعصاب انسان می گذارد. مخصوصا اگر هوا گرم باشد، این تاثیر مخرب خیلی زیاد تر می شود.(21)

و آنقدر این مساله جدی شد که حتی سازمان ملل متحد هم وارد ماجرا شده و در مورد آن اخطار می دهد.

ویلیام کوراجوس کارشناس سازمان ملل و رئیس مطالعات دانشگاه مدفورد آمریکا به سختی از وضع سینما و برنامه های موسیقی امروزی انتقاد کرده و یکی از عوامل هیجان و اضطراب و بیماری های روانی نسل جوان را موسیقی می داند.(22)

البته بایستی توجه داشت که در مورد تاثیرات منفی موسیقی، فرقی میان موسیقی های نشاط انگیز و غم انگیز نمی باشد، و هرکدام به نوعی تاثیرات مخرب خود را به جا می گذارند.

و در مورد تاثیرات منفی موسیقی های نشاط انگیز می توان به:

بیداری های شبانه، فعالیت های بی موقع، خوشی های ناگهانی، خنده های بیجا، پرگوئی، ادای سخنان مسخره و هذیان آمیز و حالت عصبانیت اشاره داشت.

و در مورد های پیشرفته فرد ممکن است به بیماری مانی(Monie) که نوعی جنون است و در مراحل پیشرفته به بیماری پارانویا(Paranoia) که فرد ادعاهای بی مورد کرده و ادعای شریف تر بودن نسبت به دیگران دارد، دچار گردد.

و در مورد تاثیرات منفی موسیقی های غم انگیز می توان به:

خواب زیاد و گاهی کم خوابی زیاد، سستی، بی حالی، غفلت و فراموشی، بی رغبتی به زندگی روزانه و تلاش و فعالیت در زندگی، بدبینی به جامعه، غم و غصه های بی مورد، افکار درهم و برهم و در آخر سکته های قلبی یا خودکشی اشاره داشت.(23)

ب) موسیقی و درمان بیماری ها!

زمانی از موسیقی به عنوان دارویی برای تسکین و درمان نام برده شد و این موضوع به مذاق طرفداران موسیقی بسیار خوش آمد. و این خود عاملی شد برای فخر فروشی بیشتر آنها.

ولی در این مورد هم پیشرفت علم و دانش بشری ساکت نماند و با استدلال های تازه ای پا به عرصه گذاشت.

در این مورد دکتر حاتم زاده مدیر بیمارستان دانشگاه پزشکی اصفهان می گوید:

من برای مطالعه در اداره امور بیمارستان ها به اروپا اعزام گردیده بودم، در تمام مدت توقف خود، در سرویس بیماری های روان و اعصاب مهمترین بیمارستان های فرانسه و انگلستان، اثری از آلات موسیقی به عنوان درمان امراض روحی بیماران ندیدم و آنچه مورد توجه استادان و پزشکان دانشمند بیماری های روان و اعصاب قرار داشت، همان معالجات مفید و جدید بود که از نظر پیشرفت روزافزون علم پزشکی امروز مورد توجه تمام مقامات علمی دنیا می باشد.

مهمترین نقش را در معالجات امراض روانی هیات روحانی شاغل در بیمارستان ها ایفا می نمایند، بدین معنی که نتنها در بخش بیماری های روان و اعصاب بلکه در سایر سرویس های بیمارستان ها هرگاه احتیاج به درمان روحی مریض پیدا شود، کشیش یا خواهران و برادران مبلغ مسیحی آن ها، که در بیمارستان ها دوشادوش کارکنان فنی انجام وظیفه می کنند بربالین مریض یا در کلیسا دعوت می شوند و به آن ها از طریق دعا و تلقینات روحی آرامش می دهند که آثار شگفت انگیزی را هم به دنبال داشته است.

در این مسافرت طی مشاهداتی که در کشور های خارج داشتم، صدای رادیو، موسیقی و انواع سر و صدا ها از نظر حفظ بهداشت روان و اعصاب و مصالح عمومی در اغلب کشور ها به نسبت ممنوع بود، و محدودیت داشت به ویژه در بیمارستان ها و اطراف بیمارستان ها و مخصوصا در بیمارستان های روانی واعصاب. (24)

ج) موسیقی و تاثیر آن بر تغذیه

مساله دیگری که گریبان گیر بشر شد، مساله موسیقی و تغذیه می باشد. تا جایی که امروزه مشاهده می شود در اکثر رستوران ها و فست فود ها از موسیقی استفاده می گردد.

و این مساله به نگرش اشتباه نسبت به موسیقی مربوط می شود، چراکه به غلط مردم فکر می کنند موسیقی باعث آرامش و ایجاد اشتها گشته و به تغذیه کمک می کند. از این رو حتی در خانه ها و پای میز غذا سعی می کنند تا از موسیقی استفاده نمایند.

منتها علم چیز دیگری می گوید و به هیچ عنوان این دیدگاه غلط را تایید نمی کند. در این مورد پروفسور هالپرن توضیح می دهد:

هیچ وقت در موقع غذا به موسیقی گوش داده نشود، زیرا موجب بروز دو مشکل می شود: اولاً اعصاب را خسته می کند، ثانیاً باعث بیماری می شود.(25)

د) موسیقی و یادگیری

مدتی می باشد که متاسفانه عده ای از دانش آموزان و دانشجویان برای یادگیری بهتر به موسیقی متوسل می شوند و در هنگام مطالعه به موسیقی گوش می دهند و آن را برای یادگیری مفید می دانند.

و این درحالی می باشد که بنا برآنچه گفته شد موسیقی موجب ایجاد بیماری های گوناگون در آن ها گشته و حتی یادگیری آن ها را هم تحت شعاع قرار می دهد.

دکتر آلکسیس کارل در کتاب "راه و رسم زندگی" می نویسد:

برخی دانش آموزان می خواهند با موسیقی دروس خود را یادبگیرند و در راه تحصیل پیشرفت کنند اما باید گفت موسیقی به کسانی که به آن سرگرمند، کاهلی می بخشد.

با توجه به آنچه آورده شد، کاملا مشخص می گردد که خداوند متعال به مضرات موسیقی واقف بوده و از این رو به شدت از آن نهی کرده است.

لذا با توجه به این مساله شاید بتوان حتی قائل به حرمت مطلق موسیقی شد، چراکه در شریعت اسلام استفاده از هرچیزی که موجب ضرر قابل ملاحظه ای به انسان گردد حرام است. و چه ضرری بزرگتر از اینکه اعصاب و روان انسان تهدید به نابودی شود.

منابع و مآخذ

1- الکافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، 1365ه.ش، جلد6، صفحه 431

2- نهج الفصاحه، ترجمه حامد رحمت کاشانی، انتشارات پیام عدالت، چاپ دوم 1388، صفحه 365

3- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1132

4- تفسیر نمونه، ذیل آیه 72 سوره فرقان

5- تفسیر نمونه، ذیل آیه 30 سوره حج

6- تفسیر نمونه، ذیل آیه 6 سوره لقمان

7- الکافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، 1365ه.ش، جلد6، صفحه 396

8- الکافی، کلینی، دار الکتب الاسلامیه، 1365ه.ش، جلد6، صفحه 432

9- مستدرک الوسائل، محدث نوری، موسسه آل البیت، 1408 ه.ق، جلد13، صفحه 219

10- جامعالأخبار، تاج الدین شعیری، انتشارات رضی، 1363ه.ش، الفصل الخامس عشر و المائة فی الغناء و سماعها، صفحه 154

11- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1136

12- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1127

13- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1129

14- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1130

15- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1131

16- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1154

17- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1144

18- اجوبه الاستفتاءات، مقام معظم رهبری، سوال 1162

19- تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان، کوروش عبدالهی، صفحه27

20- روزنامه اطلاعات، شماره 12754

21- مجله دیمانش ایلوستر، چاپ پاریس، شماره 630

22- مجله نور دانش، شماره46، صفحه 231

23- برگرفته از کتاب تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان، کوروش عبدالهی، صفحه40

24- تاثیر موسیقی بر اعصاب و روان، کوروش عبدالهی، صفحه18

25- مجله خواندنی ها، شماره 59


رابطه دختر و پسر، آزاد یا ممنوع!(2)

غرب و رابطه دختر و پسر!

در مقابل نظر اسلام، نظر دنیای غرب قرار دارد که در مقابل نظرات الهی و توحیدی موضع گرفته و آن را برخلاف آزادی انسان می شمارند.

از این رو تمام تلاش خود را برای مبارزه با نظرات اسلامی و انتشار افکار و نظرات خود می کنند. و از این رو سازمان های حمایت از حقوق زنان را ایجاد کرده و اسماً به دفاع از زنان و بالا بردن ارزش اجتماعی آنها پرداخته اند! و به خیال آن ها اسلام، ارزش زن را پایین آورده است. و زن را یک کنیز قرار داده.

در ظاهر این گونه سخنان بسیار زیبا و دقیق هستند و انسان را به سمت و سوی خود می کشانند. متاسفانه بیشتر افرادی که با این کلمات و سخنان آشنا می شوند، بشدت به سمت آن ها کشیده شده و آن ها را تایید می کنند.

ولی بعد از مدتی که می گذرد و چهره واقعی و مقاصد اصلی گویندگان و مدافعان این گونه نظرات آشکار می شود، پوچ بودن و بی اساس بودن مطالب آشکار می گردد.

در این قسمت ما به اوضاع اجتماعی آمریکا پرداخته و در مورد ثمره آزادی دختر و پسر و عدم کنترل مذهب بر آن به بحث می نشینیم.

1- زندگی مشترک خارج از ازدواج

اولین ثمره این نوع از آزادی نابودی کانون خانواده و از بین رفتن ازدواج می باشد.

طی دو سه دهه گذشته در کشور های غربی از جمله آمریکا زندگی مشترک خارج از ازدواج رشد زیادی کرده است. امروزه آمار زندگی مشترک خارج از ازدواج در آمریکا رشد نگران کننده ای یافته است.

بر اساس برخی تخمین ها تعداد افرادی که قبل از نخستین ازدواج خود تجربه زندگی مشترک خارج از ازدواج را با دیگری داشته اند از 11 درصد در سال 1970 به حدود 50 درصد در سال 1993 افزایش یافته است.(10)

2- روابطِ جنسیِ اتفاقی

نوعی از رابطه جنسی آزاد برای همه در میان دانشجویان بوجود آمده که در آن بطور دسته جمعی و به حالت تصادفی و به هر روش ممکن با هم رابطه برقرار می کنند.(11)

3- فراگیری تجاوز به زنان

هنگامی که روابط نامشروع علنی و عادی شود، و هنگامی که شرع و قانونی در کار نباشد، و هنگامی که آزادی مطلق باشد، دیگر پایبندی به اصول اخلاقی معنایی ندارد. از این رو هرگاه فردی نیاز به رابطه جنسی را در خود احساس کند، خیلی سریع اقدام در ارضای آن کرده و از هر راهی وارد می شود.

از هر 10 زن دانشگاهی در ایالات متحده یکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است و همچنین از هر 10 زن یکی مورد تهدید ناموفق به تجاوز جنسی قرار گرفته و نیز از هر 10 زن، یک نفر با تهدید به تنبیهات غیر فیزیکی و یا تطمیع، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته.(12)

4- ازدیاد فرزندان نامشروع

هنگامی که تجاور و بی عفتی فراگیر گردد، به طبع آن فرزندان نامشروعی هم پدید می آیند، و اگر روابط اتفاقی و تجاوز های از روی اکراه هم فراگیر گردد، در نتیجه آن تعداد فرزندان نامشروع فزونی بیشتری می گیرد. چراکه کنترلی بر بارداری و یا عدم بارداری وجود ندارد.

ویلیام جی.بنت، یکی از وزرای سابق آموزش ایالات متحده بیان می دارد که تولد های نامشروع در ایالات متحده از سال 1960 تا 1990 چهارصد درصد افزایش یافته است.

مرکز گزارش (News and World) ایالات متحده برآورد می کند که مطابق روند های موجود در ابتدای دهه اول قرن 21 از هر دو کودک آمریکایی یکی بطور نامشروع به دنیا می آید.(13)

5- افزایش آمار سقط جنین

هنگامی که تولد کودکان نامشروع به صورت اپیدمی در بیاید، بایستی فکری برای مهار آن و کنترل جمعیت کرد. زیرا بسیاری از افراد و خصوصا جوانانی که هنوز نه تحصیل کامل و نه کار مناسبی دارند، توانایی مواجهه با چنین وضعیتی را ندارند. و همچنین جمعیت از کنتر ل خارج شده و رسیدگی به همه غیر ممکن می گردد و لذا کار بر دولت سخت می شود.

از این رو بایستی فکری کرد و چاره ای اندیشید! ولی بایستی فکر هزینه و مدت به ثمر نشستن را هم کرد. در نتیجه بهترین گزینه برای دولت تشویق به سقط جنین و قانونی دانستن آن می باشد. و به این صورت هم دولت و هم افراد لا ابالی از شر این مشکل راحت می شوند.

در سال 1991 در مقابل هر هزار نوزادی که متولد شده، 339 مورد سقط جنین صورت گرفته است.(14)

نتیجه آزادیِ آمریکایی!

اگر انسان ها به خالق خود اعتماد داشته و قبول می کردند که خالق هستی به اسرار هستی بیش از همه آگاه است، هرگز دست از خالق خود نمی کشیدند و خود را گرفتار مشکلات بسیار نمی نمودند.

اگر انسان ها توجه می کردند که اوامر و نواهی شارع از روی مصالح و مفاسد است نه از روی جهل و بی خبری، هرگز خود را گرفتار جهل نکرده و چوب جهالت خود را نمی خوردند.

و چه زیبا فرمود پیامبر راستی ها:

قال رسول الله(ص)

الا ربّ شهوهِ ساعهٍ اورثَت حزنا طویلا.(15)

آگاه باشید که یک ساعت شهوت رانی، غم درازی را به همراه دارد.

و اینک ما شاهد تحقق این کلام در جامعه آمریکا می باشیم، و به وضوح غم و اندوه را در باطن و ظاهر آن ها مشاهده می کنیم. و چنان این انده و غم فراگیر و شدید شده است که خود اعتراف کرده و می گویند:

توماس کورون در مقاله خود در "لاتایمز" می نویسد:

در هر 17 دقیقه، یک نفر در ایالات متحده خود را می کشد که هر روز، 85 نفر و جمعا 31 هزار نفر در سال اقدام به چنین عملی می کنند.(16)

آیا خودکشی خود، نمادی از افسردگی و پوچی نیست؟

آیا آزادی به معنای شادی و رهایی نیست؟

پس چرا آزادی آمریکایی به خودکشی دهها هزار نفری مبدل گشته است؟!

?

?

?

راه حل اسلام برای روابط دختر و پسر

زندگى امروز و ازدواج موقت

چنانکه قبلًا دانستیم ازدواج دائم مسؤولیت و تکلیف بیشترى براى زوجین تولید مىکند. به همین دلیل پسر یا دخترى نمىتوان یافت که از اول بلوغ طبیعى که تحت فشار غریزه قرار مىگیرد آماده ازدواج دائم باشد. خاصیت عصر جدید این است که فاصله بلوغ طبیعى را با بلوغ اجتماعى و قدرت تشکیل عائله زیادتر کرده است. اگر در دوران ساده قدیم یک پسربچه در سنین اوایل بلوغ طبیعى از عهده شغلى که تا آخر عمر به عهده او گذاشته مىشد بر مىآمد، در دوران جدید ابداً امکان پذیر نیست. یک پسر موفق در دوران تحصیل که دبستان و دبیرستان و دانشگاه را بدون تأخیر و رد شدن در امتحان آخر سال و یا در کنکور دانشگاه گذرانده باشد، در 25 سالگى فارغ التحصیل مىگردد و از این به بعد مىتواند درآمدى داشته باشد. قطعاً سه چهار سال هم طول مىکشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهیه کند و آماده ازدواج دائم گردد. همچنین است یک دختر موفق که دوران تحصیل را مىخواهد طى کند.

جوان امروز و دوره بلوغ و بحران جنسى

شما اگر امروز یک پسر محصل هجده ساله را که شور جنسى او به اوج خود رسیده است تکلیف به ازدواج بکنید، به شما مىخندند. همچنین است یک دختر محصل شانزده ساله. عملًا ممکن نیست این طبقه در این سن زیر بار ازدواج دائم بروند و مسؤولیت یک زندگى را- که وظایف زیادى براى آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به فرزندان آیندهشان ایجاد مىکند- بپذیرند.

کدامیک؟ رهبانیت موقت یا کمونیسم. جنسى یا ازدواج موقت؟

از شما مىپرسم: آیا با این حال، با طبیعت و غریزه چه رفتارى بکنیم؟ آیا طبیعت حاضر است به خاطر اینکه وضع زندگى ما در دنیاى امروز اجازه نمىدهد که در سنین شانزده سالگى و هجده سالگى ازدواج کنیم دوران بلوغ را به تأخیر بیندازد و تا ما فارغ التحصیل نشدهایم غریزه جنسى از سر ما دست بردارد؟.

آیا جوانان حاضرند یک دوره «رهبانیت موقت» را طى کنند و خود را سخت تحت فشار و ریاضت قرار دهند تا زمانى که امکانات ازدواج دائم پیدا شود؟ فرضاً جوانى حاضر گردد رهبانیت موقت را بپذیرد، آیا طبیعت حاضر است از ایجاد عوارض روانى سهمگین و خطرناکى که در اثر ممانعت از اعمال غریزه جنسى پیدا مىشود و روانکاوى امروز از روى آنها پرده برداشته است صرف نظر کند؟.

دو راه بیشتر باقى نمىماند: یا اینکه جوانان را به حال خود رها کنیم و به روى خود نیاوریم؛ به یک پسر اجازه دهیم از صدها دختر کام برگیرد، و به یک دختر اجازه دهیم با دهها پسر رابطه نامشروع داشته باشد و چندین بار سقط جنین کند، یعنى عملًا کمونیسم جنسى را بپذیریم؛ و چون به پسر و دختر «متساویاً» اجازه دادهایم، روح اعلامیه حقوق بشر را از خود شاد کردهایم، زیرا روح اعلامیه حقوق بشر از نظر بسیارى از کوته فکران این است که زن و مرد اگر بناست به جهنم دره هم سقوط کنند دوش به دوش یکدیگر و بازو به بازوى هم و بالأخره «متساویاً» سقوط کنند.

آیا اینچنین پسران و دخترانى با چنین روابط فراوان و بیحدى در دوران تحصیل، پس از ازدواج دائم مرد زندگى و زن خانواده خواهند بود؟.

راه دوم ازدواج موقت و آزاد است. ازدواج موقت در درجه اول زن را محدود مىکند که در آن واحد زوجه دو نفر نباشد. بدیهى است که محدود شدن زن مستلزم محدود شدن مرد نیز خواه ناخواه هست. وقتى که هر زنى به مرد معینى اختصاص پیدا کند قهراً هر مردى هم به زن معینى اختصاص پیدا مىکند، مگر آنکه از یک طرف عدد بیشترى باشند. بدین ترتیب پسر و دختر دوران تحصیل خود را مىگذرانند بدون آنکه رهبانیت موقت و عوارض آن را تحمل کرده باشند و بدون آنکه در ورطه کمونیسم جنسى افتاده باشند.

ازدواج آزمایشى

این ضرورت اختصاص به ایام تحصیل ندارد، در شرایط دیگر نیز پیش مىآید.

اصولًا ممکن است زن و مردى که خیال دارند با هم بهطور دائم ازدواج کنند و نتوانستهاند نسبت به یکدیگر اطمینان کامل پیدا کنند، به عنوان ازدواج آزمایشى براى مدت موقتى با هم ازدواج کنند؛ اگر اطمینان کامل به یکدیگر پیدا کردند ادامه مىدهند و اگر نه از هم جدا مىشوند.

من از شما مىپرسم: اینکه اروپاییان وجود یک عده از زنان بدکار را در محل معین از هر شهرى تحت نظر و مراقبت دولت لازم و ضرورى مىدانند براى چیست؟ آیا جز این است که وجود مردان مجردى را که قادر به ازدواج دائم نیستند خطر بزرگى براى خانوادهها به حساب مىآورند؟(17)

?

?

ایرادهایى که بر ازدواج موقت میشود

منتها در اینجا اشکالاتى مىشود که باید بطور فشرده به آنها پاسخ گفت:

1- گاهى مىگویند چه تفاوتى میان" ازدواج موقت" و" فحشاء" وجود دارد؟ هر دو" خودفروشى" در برابر پرداختن مبلغى محسوب مىشوند و در حقیقت این نوع ازدواج نقابى است بر چهره فحشاء و آلودگىهاى جنسى! تنها تفاوت آن دو در ذکر دو جمله ساده یعنى اجراى صیغه است.

پاسخ- آنها که چنین مىگویند گویا اصلا از مفهوم ازدواج موقت آگاهى ندارند، زیرا ازدواج موقت تنها با گفتن دو جمله تمام نمىشود بلکه مقرراتى همانند ازدواج دائم دارد، یعنى چنان زنى در تمام مدت ازدواج موقت، منحصرا در اختیار این مرد باید باشد، و به هنگامى که مدت پایان یافت باید عده نگاه دارد، یعنى حد اقل چهل و پنج روز باید از اقدام به هر گونه ازدواج با شخص دیگرى خوددارى کند، تا اگر از مرد اول باردار شده وضع او روشن گردد، حتى اگر با وسائل جلوگیرى اقدام به جلوگیرى از انعقاد نطفه کرده باز هم رعایت این مدت واجب است، و اگر از او صاحب فرزندى شد باید همانند فرزند ازدواج دائم مورد حمایت او قرار گیرد و تمام احکام فرزند بر او جارى خواهد شد، در حالى که در فحشاء هیچ یک از این شرائط و قیود وجود ندارد. آیا این دو را با یکدیگر هرگز مىتوان مقایسه نمود؟

البته ازدواج موقت از نظر مسئله ارث (در میان زن و شوهر)و نفقه و پارهاى از احکام دیگر تفاوتهایى با ازدواج دائم دارد ولى این تفاوتها هرگز آن را در ردیف فحشاء قرار نخواهد داد، و در هر حال شکلى از ازدواج است با مقررات ازدواج.

2-" ازدواج موقت" سبب مىشود که بعضى از افراد هوسباز از این قانون سوء استفاده کرده و هر نوع فحشاء را در پشت این پرده انجام دهند تا آنجا که افراد محترم هرگز تن به ازدواج موقت نمىدهند، و زنان با شخصیت از آن ابا دارند.

پاسخ- سوء استفاده از کدام قانون در دنیا نشده است؟ آیا باید جلو یک قانون فطرى و ضرورت اجتماعى را به خاطر سوء استفاده گرفت؟ یا باید جلو سوء- استفاده کنندگان را بگیریم؟

اگر فرضا عدهاى از زیارت خانه خدا سوء استفاده کردند و در این سفر اقدام به فروش مواد مخدر کردند آیا باید جلو مردم را از شرکت در این کنگره عظیم اسلامى بگیریم یا جلو سوء استفاده کنندگان را؟! و اگر ملاحظه مىکنیم که امروز افراد محترم از این قانون اسلامى کراهت دارند، عیب قانون نیست، بلکه عیب عمل کنندگان به قانون، و یا صحیحتر، سوء استفاده کنندگان از آن است، اگر در جامعه امروز هم ازدواج موقت به صورت سالم در آید و حکومت اسلامى تحت ضوابط و مقررات خاص، این موضوع را به طور صحیح پیاده کند هم جلو سوء استفادهها گرفته خواهد شد و هم افراد محترم (به هنگام ضرورتهاى اجتماعى) از آن کراهت نخواهند داشت.

3- مىگویند: ازدواج موقت سبب مىشود که افراد بىسرپرست همچون فرزندان نامشروع تحویل به جامعه داده شود.

پاسخ- از آنچه گفتیم جواب این ایراد کاملا روشن شد، زیرا فرزندان نامشروع از نظر قانونى نه وابسته به پدرند و نه مادر، در حالى که فرزندان ازدواج موقت کمترین و کوچکترین تفاوتى با فرزندان ازدواج دائم حتى در میراث و سایر حقوق اجتماعى ندارند و گویا عدم توجه به این حقیقت سرچشمه اشکال فوق شده است.(18)

?

?

اسلام و منع شهوت رانی

نفوذ و شخصیت خلیفه(دوم) و تعصب مردم در پیروى از سیرت و روش کشوردارى او سبب شد که این قانون(ازدواج موقت) در محاق نسیان و فراموشى قرار گیرد و این سنت که مکمل ازدواج دائم است و تعطیل آن ناراحتیها به وجود مىآورد، براى همیشه متروک بماند.

اینجا بود که ائمه اطهار- که پاسداران دین مبین هستند- به خاطر اینکه این سنت اسلامى متروک و فراموش نشود آن را ترغیب و تشویق فراوان کردند. امام جعفر صادق علیه السلام مىفرمود: یکى از موضوعاتى که من هرگز در بیان آن تقیه نخواهم کرد موضوع متعه است.

و اینجا بود که یک مصلحت و حکمت ثانوى با حکمت اوّلى تشریع نکاح منقطع توأم شد و آن کوشش در احیاء یک «سنت متروکه» است. به نظر این بنده آنجا که ائمه اطهار مردان زن دار را از این کار منع کردهاند به اعتبار حکمت اوّلى این قانون است، خواستهاند بگویند این قانون براى مردانى که احتیاجى ندارند وضع نشده است، همچنانکه امام کاظم علیه السلام به على بن یقطین فرمود:

«تو را با نکاح متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بىنیاز کرده است.».

و به دیگرى فرمود:

«این کار براى کسى رواست که خداوند او را با داشتن همسرى از این کار بىنیاز نکرده است. و اما کسى که داراى همسر است، فقط هنگامى مىتواند دست به این کار بزند که دسترسى به همسر خود نداشته باشد.».

و اما آنجا که عموم افراد را ترغیب و تشویق کردهاند، به خاطر حکمت ثانوى آن یعنى «احیاء سنت متروکه» بوده است زیرا تنها ترغیب و تشویق نیازمندان براى احیاء این سنت متروکه کافى نبوده است.

این مطلب را بهطور وضوح از اخبار و روایات شیعه مىتوان استفاده کرد.

به هر حال آنچه مسلم است این است که هرگز منظور و مقصود قانونگذار اول از وضع و تشریع این قانون و منظور ائمه اطهار از ترغیب و تشویق به آن این نبوده است که وسیله هوسرانى و هواپرستى و حرمسراسازى براى حیوان صفتان و یا وسیله بیچارگى براى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بىسرپرست فراهم کنند.(19)

?

?

منابع و مآخذ

1- المتعه، شیخ مفید، چاپ کنگره شیخ مفید، قم، 1413ه.ق، حدیث 2

2- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه452، حدیث2038

3- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه449، حدیث2027

4- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه451، حدیث2034

5- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه محمد رضا انصاری محلاتی، انتشارات نسیم کوثر، چاپ اول، 1382، صفحه 520

6- سنن النبی، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه عباس عزیزی، صفحه198، حدیث392، انتشارات صلاه، چاپ دوم، 1382

7- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه456، حدیث2058

8- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه455، حدیث2053

9- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه450، حدیث2031

10- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 269

11- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 283

12- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 253

13- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 252

14- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 274

15- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه627، حدیث2869

16- شکاف اجتماعی و انحطاط در جامعه آمریکا، علی رضا شفیعی، انتشارات اعتدال، چاپ دوم، 1385، صفحه 274

17- مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج19، ص:64، کتاب نظام حقوق زن در اسلام

18- تفسیر نمونه، سوره نساء، ذیل آیه 24

19- مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى، ج19، ص: 82، کتاب نظام حقوق زن در اسلام


رابطه دختر و پسر، آزاد یا ممنوع!(1)

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام و رابطه دختر و پسر!

انسان موجودی اجتماعی می باشد، و این نیاز در انسان به گونه ای است که او نمی تواند به تنهایی زندگی کرده و نیاز های خود را برآورده سازد. لذا از ابتدا سعی می کند با حضور در جمع و اجتماع به رفع نیاز های خود بپردازد.

یکی از این نیاز ها، نیاز به رابطه با جنس مخالف می باشد و انسان از آن طریق به ارضای نیاز های عاطفی و جنسی خود می پردازد. و این نیاز از واجب ترین نیاز ها می باشد که بایستی به آن پاسخی صحیح داده شود.

و در این مورد خداوند می فرماید:

هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَ أَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ .(بقره، 187)

آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید).

و بایستی توجه داشت که خداوند خود این نیاز را در انسان قرار داد و البته این نیاز را در تمام موجودات زنده قرار داد. چراکه خود او بود که همه چیز را به صورت نر و ماده آفرید.

وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثى (نجم، 45)

و اوست که دو زوج نر و ماده را آفرید .

لذا بایستی طریقی را برای وصول به آن فراهم کرده باشد، از این رو فرموده است:

فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ (نساء، 3)

با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر.

فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً (نساء، 24)

و زنانى را که متعه [ازدواج موقت] مىکنید، واجب است مهر آنها را بپردازید.

و به این صورت خداوند به معرفی ازدواج موقت و دائم برای رفع نیاز جنسی و عاطفی می پردازد.

و در مورد ازدواج موقت از امام صادق(ع) روایت شده است:

عن بکر بن محمد عن الصادق(ع) حیث سئل عن المتعة فقال أکره للرجل أن یخرج من الدنیا و قد بقیت خلة من خلال رسول الله(ص) لم تقض.(1)

از امام صادق(ع) در مورد متعه سوال کردم.

امام(ع) فرمودند: من دوست ندارم مسلمانی بمیرد، در حالی که به یکی از سنت های پیامبر(ص) عمل نکرده باشد.

البته خداوند برای ازدواج محدوده ای را مشخص فرموده است و لذا دستور می دهد:

1- وَ لَا تَنکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتىَ یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لَا تُنکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتىَ یُؤْمِنُواْ وَ لَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَیرٌْ مِّن مُّشْرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُوْلَئکَ یَدْعُونَ إِلىَ النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُواْ إِلىَ الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَینُِّ ءَایَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ(بقره، 221)

و با زنان مشرک و بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید! (اگر چه جز به ازدواج با کنیزان، دسترسى نداشته باشید زیرا) کنیز باایمان، از زن آزاد بتپرست، بهتر است هر چند (زیبایى، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بتپرست، تا ایمان نیاوردهاند، در نیاورید! (اگر چه ناچار شوید آنها را به همسرى غلامان باایمان درآورید زیرا) یک غلام باایمان، از یک مرد آزاد بتپرست، بهتر است هر چند (مال و موقعیت و زیبایى او،) شما را به شگفتى آورد. آنها دعوت به سوى آتش مىکنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مىنماید، و آیات خویش را براى مردم روشن مىسازد شاید متذکر شوند!

از آنجا که مشرک بسیار پست و بی ارزش می باشد و شرک از عوامل دخول ابدی در آتش می باشد"إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِه"(نساء، 48)، خداوند از ازدواج با مشرکان نهی کرده و اجازه به این کار نداده است.

2- وَ لَا تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ ءَابَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ مَقْتًا وَ سَاءَ سَبِیلاً.

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالَاتُکُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُکُمُ الَّتىِ أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائکُمْ وَ رَبَئبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینَْ الْأُخْتَینِْ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا.

وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ أُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَالِکُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِکُم محُّْصِنِینَ غَیرَْ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنهُْنَّ فََاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیمًا حَکِیمًا.

وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلاً أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُم بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ ءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ محُْصَنَاتٍ غَیرَْ مُسَافِحَاتٍ وَ لَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَینَْ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیهِْنَّ نِصْفُ مَا عَلىَ الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَالِکَ لِمَنْ خَشىَِ الْعَنَتَ مِنکُمْ وَ أَن تَصْبرُِواْ خَیرٌْ لَّکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(نساء، 22 الی 25)

با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است.

حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمهها، و خالهها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر دادهاند، و خواهران رضاعى شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشتهاید- و چنانچه با آنها آمیزش جنسى نداشتهاید، (دختران آنها) براى شما مانعى ندارد- و (همچنین) همسرهاى پسرانتان که از نسل شما هستند (- نه پسرخواندهها-) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید مگر آنچه در گذشته واقع شده چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.

و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شدهاید (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است) اینها احکامى است که خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، براى شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید در حالى که پاکدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید. و زنانى را که متعه [ازدواج موقت] مىکنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهى بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کردهاید. (بعداً مىتوانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است.

و آنها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را ندارند، مىتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارید ازدواج کنند- خدا به ایمان شما آگاهتر است و همگى اعضاى یک پیکرید- آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید به شرط آنکه پاکدامن باشند، نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.

با توجه به (نه بطور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند.) خداوند نهی از زنا و دوستی یا به معنای کلی نهی از روابط نا مشروع می کند.

و در روایات هم برای جلوگیری از فساد و شهوت رانی به مردان دستور داده شده حتی از صحبت با زن نامحرم خود داری کنند:

قال رسول الله(ص)

ایّاکم و مُحادثهَ النساء فانه لا یخلوا رجل بامراهٍ لیس لها مَحرمٌ الا همّ بها.

از گفت و گو با زنان دوری کنید زیرا مردی با زنی خلوت نمی کند مگر اینکه قصد او می کند.(2)

و یا در روایت دیگری حضرت رسول(ص) مردان را، امر به دوری کردن از زنان می نماید:

اتقوا الدنیا و اتقوا النساء فان ابلیس طلّاعٌ رصّادٌ و ما هو بشیءِ من فَخَوفِهِ باوثَقَ لصیده فی الاتقیاء من النساء.(3)

از دنیا و زنان(نامحرم) دوری کنید، زیرا شیطان با آگاهی کمین می کند و مطمئن ترین دام شیطان برای صیدِ پرهیزگاران، زنان است.

و خداوند برای این که این قوانین قابل اجرا باشد و تحریکات جنسی مانع اجرای آن ها نشوند، به مرد ها دستور می دهد:

1- قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یحَْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَالِکَ أَزْکىَ لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصْنَعُونَ(نور، 30)

به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند این براى آنان پاکیزهتر است خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است!

به دلیل اینکه مردان بسیار تحریک پذیر بوده و زن ها هم بسیار زیرک و جذاب هستند، خداوند حتی اجازه نمی دهد تا مرد نامحرم به آنها نگاه بکند و از این کار نهی می نماید.

در این خصوص حضرت رسول(ص) فرموده اند:

استعیذوا بالله من شرار النساء و کونوا من خیارهنّ فی حذر.(4)

از شر زنانِ (بد) به خدا پناه ببرید و از زنان خوب بترسید.

چراکه زنان موجب تحریک مردان شده، و آنها را به گناه می کشانند. و در این میان زنان بد و فاسده با دعوت مردان به سمت خود و آلوده کردن آن ها موجب گناه مردان می شوند. و زنان خوب نیز اگر خود را حفظ نکنند مردان در اثر تحریک به سمت آنها کشیده شده و به گناه آلوده می شوند.

و مردان اگر می خواهند که از این بلا دور بمانند، اولین کاری که بایستی انجام دهند، این است که چشم خود را حفظ کرده و برای آن حجابی قائل شوند.

در مورد چشم و حفظ آن امام صادق(ع) فرموده اند:

النظر سهم من سهام ابلیس مسمومٌ و کم من نظره اورثت حسره طویله.(5)

نگاه، تیری زهر آگین از تیر های شیطان است، و چه بسا یک نگاه حسرتی طولانی در پی داشته باشد.

و همین مساله می باشد که باعث شد تا حضرت موسی(ع) به دختران شئیب بگوید:

قال موسی: کونی خلفی و عرَّفنی الطریق، فانا قوم لا نَنظُرُ الی ادبار النساء.(6)

پشت سر من راه بیا و راه را به من نشان بده؛ زیرا ما مردمی هستیم که به پشت سر زنان نگاه نمی کنیم.

و آز انجا که اجرای این دستور بدون همکاری زن ها امکان پذیر نمی باشد، خداوند به زن ها دستور می دهد:

2- وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلىَ جُیُوبهِِنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِْ أُوْلىِ الْارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلىَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخُْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمُْ تُفْلِحُونَ(نور، 31)

و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگردید اى مؤمنان، تا رستگار شوید!

از آنجا که زنان بسیار لطیف و عاطفی هستند، لذا از این جهت بسیار در معرض گناه قرار دارند. چراکه این خصلت زنان و خصوصیات زنانه آنها باعث می شود تا آن ها علاقه خاصی به نشان دادن زیور آلات خود به دیگران داشته باشند.

قال رسول الله(ص)

ویلٌ للنساء من الاحمرین: الذهبِ و المعصفرِ.(7)

وای به حال زنان از دو چیز رنگین: طلا و لباس رنگین(قرمز).

و حتی زنان از آنجا که بدنی زیبا دارند، علاقه مند هستند تا این اندام را به دیگران نشان داده و آن را نوعی برتری و فخر فروشی می دانند.

ولی متاسفانه زن ها هیچ توجهی به اثرات منفی و سوء اجتماعی آن ندارند، و نمی دانند که این کار آن ها چه بلایی بر سر مردان می آورد.

از این رو حضرت رسول اکرم(ص) در مورد زنان و خطر آن ها برای مردان می فرمایند:

ما تُرِکَ بعدی فتنهٌ اَضَرَّ علی الرجالِ من النساء.(8)

بعد از من هیچ فتنه ای بر مردان زیان آور تر از زنان نیست.

و به همین علت ها می باشد که در روایات وارد شده:

قال رسول الله(ص)

ان اقلّ ساکنی الجنّه النساء.(9)

کمترین ساکنان اهل بهشت، زنان هستند.

?

?


شادی در اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه:

هر مکتبی برای خود دستور العمل های خاصی دارد و همواره تابعین خود را تشویق به پیروی از آن ها می نماید.

در میان این دستور العمل ها می توان به مسائل اخلاقی و خصوصا اجتماعی توجه خاصی داشت. زیرا مکاتب مختلف با توجه به آنچه که در پی رسیدن به آن هستند در این زمینه دستورات متفاوتی دارند.

یکی از این دستورات اخلاقی اجتماعی، مساله نحوه برخورد با دیگران و همچنین مساله اخلاق اجتماعی در تشکل ها می باشد. و از آنجا که مبحث اخلاق اجتماعی بسیار وسیع می باشد، در این قسمت ما به مساله شادی و شادابی و چگونگی آن از نظر اسلام می پردازیم.

شادی یا غم:

شاید افراد بسیاری دارای این نظر می باشند که اسلام دینی خشک و خالی از هرگونه لطافت می باشد. و یا افراد دیگری هستند که خیال می کنند اسلام همواره تشویق به ماتم و غم می نماید. از این رو عده ای خشک مقدس و عده ای دیگر دین گریز شده اند. و این دو دسته کاملا مشخص می باشد که هیچ گونه اطلاعات صحیحی از اسلام ندارند.

در اینجا برای رد این دو نظریه کاملا اشتباه، حدیثی از رسول اکرم(ص) می آوریم:

قال رسول الله(ص):

اُلهُوا و العَبوا فانّی اکره ان یری فی دینکم غلظه.(1)

به تفریح رفته و بازی کنید، زیرا من دوست ندارم که در دین شما سختی دیده شود.

همانگونه که مشخص می باشد رسول اکرم(ص) بیم داشتند از این که دین اسلام، دینی خشک و سخت معرفی شود. و این حدیث خود بیانگر مبارزه پیامبر(ص) با خشک مقدسی می باشد.

البته این دستور اسلام ( شاد بودن و دوری از خشکی) نشان دهنده توجه به مسائلی بسیار دقیق می باشد. اسلام با تذکر و توجه به این مساله دست روی یکی از بزرگترین مسائل تربیتی و روانشناسی گذاشته است.

چراکه در این زمان مساله شاد بودن و شاد زیستن از مهمترین مسائل مطرح می باشد. تاجایی که روانشناسان برای درمان بعضی بیماری ها به خنده درمانی روی آورده اند. و در این زمینه کتب بسیاری نگاشته شده است. که همه سعادت افراد را در گرو شاد بودن می دانند.

مساله شاد بودن آنقدر با اهمیت می باشد که حتی خود رسول خدا(ص) با شوخی کردن، به شاد کردن یاران می پرداختند.

عن یونس الشیبانی، قال: قال لی ابو عبد الله(ع):

کیف مُداعَبَه بعضکم بعضا؟ قلتُ: قلیلا. قال هلّا تفعلوا؟ فانّ المداعبه من حسن الخلق و انک لَتُدخِلُ بها السرور علی اخیک. و لقد کان نبی(ص) یُداعِبُ الرجلَ یرید به ان یسرّهُ.(2)

امام صادق(ع):

چه قدر باهم شوخی می کنید؟

یونس بن شیبانی:

گفتم: خیلی کم!

امام(ع) فرمودند: چرا بایکدیگر شوخی نمی کنید؟همانا که شوخی از خوش اخلاقی است، همانا با مزاح و شوخی می توانی برادر دینی ات را شاد نمایی، رسول خدا(ص) با مردم شوخی می کرد تا مردم را خوشحال سازد.

همانگونه که مشاهده شد، اسلام بسیار به شادی، تفریح و بازی اهمیت می دهد و دلیل آن هم مشخص می باشد، چراکه رسیدن به تعالی نیاز به جامعه ای شاد و سرزنده دارد، نه جامعه ای خشک و افسرده. چراکه عدم شادی، موجب کسالت شده و کسالت ایجاد افسردگی می نماید.

میزان خنده و شوخی:

بعد از آن که مشخص شد اسلام موافق خنده و شوخی می باشد، اینک بایستی نظر اسلام در مورد میزان خنده و شادی را هم دانست. از این رو در این قسمت به چند روایت استناد می کنیم.

قال رسول الله(ص)

لا تُکثِر الضحک فانّ الضحک تُمیتُ القلب.(3)

زیاد خنده مکن. زیرا خنده زیاد دل را می میراند.(نسبت به کارهای مهم بی تفاوت می شود)

درواقع خندیدنِ بسیار باعث می شود تا فرد به مسائل با اهمیت کمتر توجه داشته باشد و از امور مهم باز بماند. درنتیجه دیگر مشکلات را درک نمی کند و تصمیم گیری صحیح در مواجهه با مشکلات ندارد.

شوخی بسیار هم درست مثل خندیدن بسیار می باشد و در روایات از آن نهی شده است.

قال علی(ع)

ما مَزَحَ امرُءٌ مزحهً الّا مجّ من عقله مجّه.(4)

هیچ کسی شوخی(بیجا) نکند، جز آنکه مقداری از عقل خویش را از دست بدهد.

اگر به زندگی افراد شوخ توجه نماییم، متوجه می شویم که این دسته از افراد نسبت به مسائل پیرامون خود بسیار بی تفاوت بوده و حتی در بدترین شرایط باز هم به شوخی می پردازند.

از دیگر اثرات سوء شوخی بیجا، بی اعتبار شدن و از دست دادن احترام و ارزش فرد می باشد. چراکه این دسته از افراد در نظر مردم به صورت یک دلقت می مانند که تنها وظیفه آن ها خنداندن و سربه سر دیگران گذاشتن می باشد. از این رو دیگران هم با آن ها شوخی کرده و گاهی اوقات با این کار اعتبار این دسته از افراد را هم از بین می برند. و درنتیجه حتی زیردستان هم از آن ها حساب نبرده و این دسته از افراد نمی توانند مدیران خوبی باشند. در این مورد حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند:

قال رسول الله(ص)

لا تمزح فیَذهب بَهائُک.(5)

(زیاد) شوخی مکن، زیرا ارزش تو از بین می رود.

با توجه به آنچه گذشت مشخص شد که در شوخی و خنده بایستی حد تعادل را در نظر گرفت تا بتوان از فوائد آن بهره برد، چراکه در غیر این صورت سود به زیان تبدیل می گردد.

شادی هایی که مورد نهی هستند:

بعد از آن که ثابت کردیم اسلام با اساس و اصل شادی، خنده و شوخی موافق می باشد، بایستی به نواهی وارد شده در این زمینه هم بپردازیم، تا خدایی ناکرده به خیال ثواب گرفتار عذاب نگردیم.

در این مورد به سه دسته از روایت می پردازیم:

الف) شادی از گناه

قال رسول الله(ص)

من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باکٍ.(6)

هر کس گناه کند و خندان باشد، روز قیامت گریان وارد دوزخ خواهد شد.

ب) شادی از شهوت رانی

الا ربّ شهوهِ ساعهٍ اورثَت حزنا طویلا.(7)

آگاه باشید که یک ساعت شهوت رانی، غم درازی را به همراه دارد.

ج) شادی از راه باطل

الضحک ضحکان ضحکٌ یحبُّه الله و ضحکٌ یَمقُتُه الله فاما الضحک الذی یحبه الله فالرجل یکشِر فی وجه اخیه شوقا الی رویته، و اما الضحک الذی یمقته الله تعالی فالرجل یتکلم بالکلمه الجَفاءَ و الباطل لیضحک یهوی بها فی جهنم سبعین خریفا.(8)

خنده بر دونوع است: خنده ای که خداوند آن را دوست دارد و خنده ای که خداوند با آن دشمن است. اما خنده ای که خداوند دوست دارد آن است که مردی به روی برادر خود، به خاطر خوشحالی از دیدارش می زند و اما خنده ای که خداوند دشمن دارد، آن است که مردی سخن ظالمانه و باطلی را بزند تا بخندد و یا دیگران را بخنداند که به خاطر این کار هفتاد پاییز(سال) در جهنم می افتد.

با توجه به سه روایت بالا هرنوع شادی که به وسیله گناه، فعالیت های شهوانی و اذیت دیگران صورت بگیرد، ناپسند و مورد نهی می باشد. و درواقع این شادی پایدار نخواهد بود و در اثر تاثیرات تکوینی گناه، از بین خواهد رفت.

از این رو ایجاد شادی به وسیله آلات قمار، غنا، فحش، دروغ و ... مورد نهی می باشد و بازخواست الهی را به همراه دارد.

قال رسول الله(ص)

ان الله لا یواخذ المزّاح الصادق فی مزاحه.(9)

حقیقتا خداوند، افراد شوخی را که در شوخی خود، راستگو هستند مورد بازخواست قرار نمی دهد.

در این روایت صدق به معنای عدم دروغ، تهمت، حرف زشت و به معنای کلی عدم گناه می باشد.

درنتیجه باتوجه به سه روایت قبل و این روایت، افرادی که برای به دست آوردن شادی، به گناه روی می آورند مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

منابع و مآخذ

1- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه223، حدیث962

2- سنن النبی، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه عباس عزیزی، صفحه86، حدیث108، انتشارات صلاه، چاپ دوم، 1382

3- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه335، حدیث1460

4- نهج البلاغه، ترجمه دشتی، حکمت 450

5- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه506، حدیث2303

6- ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ترجمه محمد رضا انصاری محلاتی، انتشارات نسیم کوثر، چاپ اول، 1382، صفحه 437

7- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه627، حدیث2869

8- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه334، حدیث1459

9- نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه505، حدیث2302


زیبایی و آراستگی ظاهر

بشر و کمال گرایی:

خداوند متعال از کامل ترین وجود برخوردار است، وجودی مستقل، نامحدود، بی نیاز و واجب. از این رو او مخلوقاتش را تا حد امکان و به نسبت بهره پذیریشان، شبیه به خود آفرید.

لذا مخلوقاتِ وابسطه، محدود، نیازمند و ممکن همواره سعی در رسیدن به مبدا و شباهت هرچه بیشتر با او را دارند.

در میان مخلوقات، انسان شبیه ترین وجود به خدا را دارد (البته شباهت در ذات نیست، بلکه شباهت در صفات می باشد). از این رو انسان همواره به دنبال رسیدن به کمال و رشد می باشد.

حس قدرت طلبی، ثروت اندوزی، زیبایی و ... همه و همه در پی ارضای نیاز کمال گرایی انسان می باشد.

البته انسان موجودی می باشد که در کمترین واگذاری به خود، به سرعت به انحراف رفته و با زیاده روی در ارضای نیاز های خود، آسیبی جدی به خودش و دیگران وارد می سازد.

به عنوان مثال انسان به دنبال قدرت برای ادامه حیات می باشد، تا بتواند نیاز های خود و دیگران را برطرف سازد. ولی این نیاز رو به افراط گذاشته و سبب جنگ ها و سلطه ها گشته است.

و یا انسان برای رسیدن به آسایش نیاز به وسایلی دارد که در قالب لباس، غذا، مسکن و... می توان از آن ها نام برد. از این رو بایستی برای رسیدن به هرکدام هزینه ای پرداخت کند، که این هزینه در هر زمان به گونه ای خاص می باشد. ولی متاسفانه عدم کنترل این احساس نیاز و به خود واگذاری انسان سبب ایجاد شکاف طبقاتی و ظلم شد.

از دیگر مواردی که انسان به دنبال کمال در آن می باشد، زیبایی و آراستگی ظاهر می باشد.

همانگونه که در بالا توضیح دادیم، انسان به دنبال این است تا خود را به خدا بیشتر شبیه سازد، و با توجه به این نکته که خداوند از بالاترین درجه زیبایی و جمال برخوردار می باشد، و خود او احساس نیاز به زیبایی را به انسان هدیه کرد، لذا انسان به طور غریزی در پی دست یافتن به زیبایی می باشد.

ولی متاسفانه بازهم انسان به خطا رفته و دست به افراط زده است، به خیال این که در حال دست یافتن به زیبایی می باشد.

با توجه به مقدمه ای که ذکر شد در این مختصر به مساله زیبایی و آراستگی ظاهر در اسلام و راهکار های آن می پردازیم.

قرآن و آراستگی:

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتىِ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ.(اعراف، 32)

بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، حرام کرده است؟!»

همانگونه که از آیه فهمیده می شود خداوند زینت را برای انسان آفریده و لذا حس و نیاز رسیدن به آن را هم بایستی درون انسان قرار داده باشد. چراکه اگر اینگونه نبود خداوند دست به کاری عبس و بیهوده زده بود، چون معنی ندارد خداوند زینت را برای انسان بیافریند ولی حسی و نیازی برای رسیدن به آن درون انسان قرار نداده باشد.

به گواهى روانشناسان، حس زیبایى یکى از چهار بعد روح انسانى است، که به ضمیمه حس نیکى، و حس دانایى، و حس مذهبى، ابعاد اصلى روان آدمى را تشکیل مىدهند، و معتقدند تمام زیبائی هاى ادبى، شعرى، صنایع ظریفه، و هنر به معنى واقعى همه مولود این حس است، با وجود این چگونه ممکن است، یک قانون صحیح، این حس اصیل را در روح انسان خفه کند، و عواقب سوء عدم اشباع صحیح آن را نادیده بگیرد.(1)

پس بایستی به دنبال حد اعتدال بود و از آن به زیبایی و آراستگی حقیقی دست یافت. از این رو برای روشن شدن موضوع مورد بحث به احادیث اهل بیت عصمت و طهارت مراجعه می کنیم و بحث را در اطراف آن ها پی گیری می کنیم.

تقسیم بندی احادیث:

1) امر به زینت و آراستگی

2) تعیین مصداق

3) نهی از شهرت (لباس شهرت) و تشابه (نسبت به کفار) در زینت و آراستگی

در ادمه به هرکدام از موارد ذکر شده پرداخته و پیرامون هرکدام بحث می کنیم، تا از این راه به حد اعتدال و نظر واقعی اسلام دست پیدا کنیم.

امر به زینت و آراستگی:

اگرچه در این قسمت بنا به بررسی روایات می باشد، ولی خوب است ابتدا آیه ای از قرآن را برای اثبات ادعای خود بیاوریم و بعد به احادیث بپردازیم.

یَابَنىِ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکمُْ عِندَ کلُِّ مَسْجِد.(اعراف، 31)

اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید!

همانگونه که مشاهده می شود خداوند برای حضور در مراسم عبادی که حتی در بعضی مواقع به صورت فردی برگذار می گردد، امر به آراستگی و زینت می کند و از این رو اهمیت بحث نمایان می گردد، چراکه خداوند در قرآن به کلیات و مسائل اهم پرداخته است و هیچ گاه مسائل جزئی و کم اهمیت را در آن مطرح نکرده است.

پس این مساله بسیار پر اهمیت می باشد که خداوند آن را بیان می دارد. در اینجا برای مشخص شدن میزان اهمیت آراستگی و زینت به سخن رسول گرامی اسلامی مراجعه می کنیم، تا به اهمیت مساله و تاثیر آن بیشتر واقف شویم.

قال رسول الله(ص):

اغسلوا ثیابکم و خذوا من شعورکم و استکانوا و تزیّنوا و تنظفّوا فان بنی اسرائیل لم یکونوا یفعلون ذلک فزنت نسائهم.(2)

لباس های خود را بشویید و موهای خود را بگیرید و مسواک بزنید و آراسته شوید و نظافت کنید. زیرا قوم بنی اسرائیل این کار را انجام نمی دادند، پس در نتیجه زنانشان زنا دادند.

با توجه به این روایت مشخص می شود که زینت و آراستگی دارای تاثیرات اجتماعی بسیار زیادی می باشد، که با اهمیت ترین این تاثیرات مساله خانواده و استحکام آن می باشد. که در روایت به خوبی نمایان می باشد، به این صورت که بنی اسرائیل از زینت خود باز ایستادند و کوتاهی کردند تا جایی که زنان آن ها به افراد دیگر که از آراستگی برخوردار بودند روی آوردند.

تعیین مصداق:

قال الباقر(ع):

کنا نلبس المعصفر فی البیت.(3)

ما در منزل لباس رنگی می پوشیم.

با توجه به این حدیث مشخص می شود که اهل بیت در منزل به صورت دیگری لباس می پوشیدند که با بیرون از خانه فرق می کرد. چراکه در روایات دیگری بیان شده پوشیدن لباس های رنگی(معصفر در لغت به معنای لباسی که رنگ قرمز گرفته) در بیرون خانه دارای کراهت می باشد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):

إِنَّ الْحُمْرَةَ مِنْ زِینَةِ الشَّیْطَانِ وَ الشَّیْطَانُ یُحِبُّ الْحُمْرَةَ وَ لِهَذَا کَرِهَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُعَصْفَرَ لِلرِّجَال. (4)

و در روایت دیگری امر به رنگ کردن مو شده ایم. در آنجا که حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:

غیّروا الشیب و لا تشبّهوا بالیهود.(5)

پیری خود را تغییر دهید و خود را مانند یهودیان نکنید.(یهودیان موها و محاسن خود را رها می کردند تا به صورت سفید، بلند شود)

همچنین در روایات نقل شده است که رسول اکرم(ص) برای مو های خود از روغن استفاده می کردند. از این رو با توجه به این که عمل رسول اکرم سنت می باشد، پس استفاده کردن از روغن مستحب می باشد.

وکان یدهن باصناف من الدهن.(6)

و در روایات آمده که بیشتر لباس های پیامبر(ص) سفید بوده و ایشان امر به پوشیدن لباس های سفید می کردند.

و کان اکثر ثیابه البیاض، و یقول: البسوها احیاکم و کفّنوا فیها موتاکم. (7)

نهی از شهرت و تشابه در زینت و آراستگی:

اسلام دینی است که تمامی احکام خود را بر اساس مصالح و مفاسد وضع کرده است. و هر آنچه را که امر به انجامش کرده بر اساس مصلحتی بوده که در آن وجود دارد و هر آنچه را که نهی از آن کرده بر اساس مفسده ای بوده که درونش قرار دارد.

مساله زینت و زیبایی هم از همین مقوله می باشد و به خاطر مصالح فردی و اجتماعی، امر و به خاطر مفاسد، خصوصا مفاسد اجتماعی، نهی در آن وارد شده است. که موضوع مورد بحث ما در این قسمت می باشد.

الف) نهی از تشابه

اسلام دینی است که از همان ابتدای تشریع به شدت با کفر و شرک به مبارزه پرداخت تا جایی که حتی تشبه به کفار را حرام کرد و اهل بیت به شدت اصحاب خود را از تشبه به کفار در پوشش و زینت نهی می کردند.

و فی الفقیه: قال رسول الله(ص):

ان المجوس جزّوا لحاهم و وفّروا شواربهم، و انا نحن نجزّ الشوارب و نعفی اللّحی. (8)

زرتشتیان ریش خود را تراشیده و سبیل را می گذارند تا زیاد شود، ولی ما سبیل خود را می زنیم و محاسن خود را رها می کنیم.

البته بایستی توجه شود که رعایت حد اعتدال لازم می باشد و بایستی به عرف هم توجه نمود. به عنوان مثال علما به مرور زمان که سنشان بالا می رود محاسن خود را بلند تر می کنند، و به این صورت نیست که از جوانی محاسنی بلند داشته باشند.

مورد دیگری که در روایات مورد نهی واقع شده است، مساله تشبه مردان به زنان و بالعکس می باشد.

کان رسول الله یزجر الرجل یشبّه بالنساء و ینهی المراه ان تشبّه بالرجال فی لباسها.(9)

پیامبر اکرم(ص) نهی می فرمود از اینکه مرد لباس زن را بپوشد و زن لباس مرد را بپوشد.

البته بایستی توجه نمود که منظور این نیست که مردان مثلا دامن بپوشند، بلکه لباس هایی که شبیه لباس جنس مخالف می باشد منظور است. به عنوان نمونه بلند کردن مو در مردان، کوتاه کردن مو در زن ها، پوشیدن لباس های چسبان در مردان، استفاده از زینت های زنانه مثل گردنبند، گوشواره و ... مراد است.

مساله دیگری که جا دارد در این محل مورد بحث واقع شود، مساله استعمال عطر و بوی خوش می باشد.

استفاده از عطر از سنت پیامبر و اهل بیت می باشد و بسیارمورد تاکید واقع شده است. و در اینجا ما یک حدیث را مورد بررسی قرار می دهیم.

قال رسول الله(ص):

خیر طیب الرجال ما ظهر ریحه و خفی لونه و خیر طیب النساء ما ظهر لونه و خفی ریحه. (10)

بهترین عطر، برای مردان آن است که بویش، ظاهر و رنگش مخفی باشد. و بهترین عطر برای زنان آن است که رنگش، ظاهر و بوی آن مخفی باشد.

در این روایت به دو مساله توجه شده است.

مورد اول پسندیده بودن و تاکید بر استفاده از عطر هم برای زن و هم برای مرد است.

مورد دوم توجه دادن زنان به مسائل اجتماعی و جلوگیری از فساد در جامعه می باشد. به این معنا که زنان بایستی توجه داشته باشند که با افعال خود شرایط سوء استفاده افراد سودجو را فراهم نیاورند، و مواظب باشند تا مورد سوء استفاده آن ها واقع نشوند.

در روایت دیگری از حضرت رسول(ص) می خوانیم:

اذا استعطرت المرأه فمرّت علی القوم لیجدوا ریحها فهی زانیه. (11)

اگر زنی خود را برای این که بوی او را احساس کنند، به خود عطر زده و از آن گروه عبور کند، زنا کار محسوب می شود.

با استفاده از این حدیث متوجه می شویم که علت مورد نهی واقع شدن زنان در مورد استعمال عطر، تنها جلو گیری از رواج فساد در جامعه می باشد. زیرا هر نوع خود نمایی و جلوه گری در زن ها موجب تحریک مردان و به تبع آن گرفتاری جوانان در فساد خواهد بود.

و دلیل این ادعای ما روایتی دیگر از حضرت رسول اکرم(ص) می باشد:

النساء حباله الشیطان. (12)

زنان دام های شیطان هستند.

و همانگونه که در بالا هم اشاره ای کوتاه داشتیم، علت این همه سفارش، بد بودن زنان نیست. بلکه زن ها به علت زیبایی، عواطف و علاقه به نشان دادن زینت و زیبایی خود به دیگران، اگر به موقع کنترل نشوند موجب تحریک مردان شده و باعث بروز گناه و فساد می شوند.

چراکه مردان به سادگی تحت تاثیر زن ها قرار گرفته و شهوت آن ها را از پای در می آورد. لذا آنگونه که گاهی اوقات گفته می شود، اسلام به زن ها ظلم و یا بی احترامی نکرده، بلکه خصوصیات مردان و زنان است که موجب وضع این محدودیت ها از طرف خداوند گشته است.

ب) نهی از شهرت

مورد دیگری که در مساله پوشش، مورد نهی واقع شده است، لباس شهرت می باشد. لباس شهرت، لباسی است که بر طبق عرف نبوده و مورد قبول عرف واقع نشده باشد. به طوری که اگر مردم فردی را در آن لباس مشاهده نمایند تعجب کرده و او را با انگشت به همدیگر نشان می دهند. مثل فردی که گونی به دور خود بپیچد و داخل خیابان شود.

قال علی(ع):

ان الله یبغض شهره اللباس. (13)

خداوند شهرت در لباس را مبغوض می دارد.

نهی در مورد لباس شهرت، شاید به علت هنجار شکنی و ایجاد مفسده در جامعه می باشد. و دلیل دیگر آن ممکن است به خاطر نیت این کار باشد.

زیرا فردی که لباس شهرت می پوشد، این عمل را به علت جلب توجه دیگران انجام می دهد و درواقع با این نیت به خدا شرک می ورزد. و هرکاری که برای غیر خدا انجام شود، شرک ورزیدن به خدا محسوب می شود.(البته شرک خفی و موجب خروج از دین نمی باشد)

و برای اثبات این ادعا می توان به این روایت استناد کرد:

قال رسول الله(ص):

من اخذ یلبس ثوبا لیباهی لینظر الناس الیه لم ینظر الله حتی ینزعه. (14)

کسی که لباسی را بپوشد تا مباهات کند و مردم به او نگاه کنند، خداوند به او نظر نمی کند تا اینکه لباس را بیرون آورد.

نکته:

بایستی توجه داشت که بعضی لباس ها ممکن است هم لباس شهرت به حساب بیایند و هم لباس تشبه. مثل کروات که در زمان حاضر و در جامعه فعلی ما هم لباس شهرت می باشد و هم لباس تشبه به کفار. لذا به این دو دلیل از دو ناحیه مورد نهی واقع شده و حرمت آن قطعی می باشد.

از این رو حرمت کروات زمانی از بین می رود که این دو نهی از روی آن برداشته شوند. یعنی هم مورد پذیرش اکثر مردم جامعه واقع شود و هم دیگر لباس مختص کفار به حساب نیاید. مثل کت و شلوار که در ابتدا از این دو ناحیه دارای حرمت بود ولی به مرور زمان با خروج از شهرت و تشبه مثل دیگر البسه گشت.

منابع و مآخذ:

1) تفسیر نمونه، جلد6، صفحه 151، دار الکتب الإسلامی، چاپ اول، 1374

2) نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه29، حدیث71

3) وسائل الشیعه، جلد5، صفحه30، حدیث5811، موسسه آل البیت قم، 1409ه.ق

4) وسائل الشیعه، جلد3، صفحه253، حدیث3514، موسسه آل البیت قم، 1409ه.ق

5) نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه332، حدیث1450

6) سنن النبی، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه عباس عزیزی، صفحه142، حدیث256، انتشارات صلاه، چاپ دوم، 1382

7) سنن النبی، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه عباس عزیزی، صفحه166، حدیث312، انتشارات صلاه، چاپ دوم، 1382

8) سنن النبی، سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه عباس عزیزی، صفحه134، حدیث230، انتشارات صلاه، چاپ دوم، 1382

9) یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت، اکبر دهقانی، صفحه 564، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، پاییز 1382

10) نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه160، حدیث683

11) نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه429، حدیث1925

12) نهج الفصاحه، انتشارات چاف، چاپ اول، 1385، صفحه455، حدیث2055

13) یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت، اکبر دهقانی، صفحه 564، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، پاییز 1382

14) یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت، اکبر دهقانی، صفحه 564، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، پاییز 1382